استاد

ساخت وبلاگ

بعضي ها فكر مي كنند رسيدن به مرحله ي هفت  ديگه بالاترين مرحله است! نه! در واقع اون هفت مرحله، مرحله ي قبل از شروع سفره! با شروع مرحله ي هفت، و بعد از اون با رسيدن استاد و مشاور ذهني، تازه سفر " جاده ي سانتياگو " ي شما شروع مي شه! (منظورم همون سفر كيمياگر در كتاب كيمياگر اثر پائولو كوئليو است.)

در واقع با " تشنه شدن شاگرد " كه خوان هفتم سالك بود، استاد هم سر مي رسه و اين سفر جادويي آغاز مي شه.

سوال مهم : آيا اساتيد متافيزيك داشتن استاد را تائيد كرده اند؟ و چطور بايد استاد را پيدا كرد؟

من پاسخ اين سوال را بر اساس نوشته هاي  گورو و استاد بزرگ" ليندا گودمن" كه ستاره شناس و استادي گرانقدر در علم ذهني و متافيزيكه، براتون مي گم.

 " گودمن " مي گه : " لازم نيست به صفحات دفترچه ي تلفنتان رجوع كنيد يا در شهر راه بيفتيد و هر جا كلاسي ذهني ديديد با دستمزدي هنگفت، فكر كنيد كه به سرمنزل رسيده و استاد را يافته ايد! حتي اگر جملاتي شيرين در اين كلاسها تحويلتان داده بشود! راه حل ديگري هست!

 شما مي توانيد عازم سفري " اديسه مانند" ( اديسه قهرمان يوناني بود كه هومر، شاعر عهد باستان يونان، سفرهاي او رابه نظم درآورده است.)  بشويد و گوش دادن به صداي فرشته ي باطن رفيع خود را بياموزيد.اين مسيري است كه شما را مستقيما به شهر زمرد روشن بيني و التفاتات باطني هدايت خواهد كرد، نه به شهر دروغين جادوگرهاي تقلبي!

شما حق داريد گورو ( در زبان سانسكريت گورو به معني استاد و معلم است.) داشته باشيد. استاد يا آواتاري ( در مورد آواتار بعدا" براتون توضيح مي دم.) شخصي كه نه تنها قادر خواهد بود فضيلت و دانش رسولان عهد كهن را به شما بنماياند، بلكه شما را به مرحله اي هدايت كند كه پي ببريد شما هم مي توانيد فرشته باشيد. "

سوال_ شما و معلم ( گورو) چگونه مي توانيد هم را بيابيد؟

يكي از قديمي ترين ضرب المثلهاي متافيزيكي كه حتي پيش از تاريخ ثبت شده ي رهبانيت تبتي ها هم وجود داشته است، مي گويد : " هر زمان كه دانشجو آماده باشد، استاد ظاهر خواهد شد!"

ممكنه اين پيشگويي، به نظرتان عجيب بيايد، اما واقعا" حقيقت دارد. وقتي دانشجو به مرحله ي هفتم مي رسه و تشنه ميشه،استاد و مشاور اصلح از راه مي رسه.خير! اين استادان ارواح راهنما نيستند كه از دنيايي ديگر آمده باشند، بلكه انسانهايي ملموس هستند كه مانند من و شما از گوشت و خون آفريده شده اند! آنها با ظاهر انسانهاي عادي بر شما ظاهر خواهند شد.

وقتي شما واقعا" آماده ي فراگيري مي شيد استاد خودش از راه مي رسه.از همون راههايي كه ما اون رو تصادف مي ناميم اما همون طور كه در پست قبل گفتم، تصادف نيستند.

من خصوصيات مشاور اصلح رو قبلا" براتون گفتم به همين دليل ديگه تكرار نمي كنم و شما مي تونيد با مراجعه به پست مشاور اصلح خصوصياتي رو كه يك مشاور اصلح داره بخونيد.

اما اين شاگرده كه با تلاش خودش به استاد نشون مي ده در چه مرحله ايست. مشاور اصلح شما فقط وظيفه داره همين درسهاي كلي را به شما بياموزه و بس. اما هر مشاوري وقتي شاگردي كوشا پيدا مي كنه بر حسب نياز و تلاش اون شاگرد مي تونه به اون چيزهايي فراتر از ديگران بياموزه. بنابراين لطفا" از كم كاري استادتون ( كه طبق نيمه ي تاريك نشانه ي كم كاري خود شماست) براي من ننويسيد!

هر استاد فقط زماني شما رو به سمت پاسخي راهنمايي مي كنه كه از نظر اون شما آماده ي فراگيري باشيد.يقين بدونيد اگر آماده باشيد، استاد مي رسه و فقط در صورتي كه آمادگي بيشتري نسبت به بقيه از خودتون نشون بديد استاد كمكتون مي كنه تادرهاي بيشتري برويتان بازشود. اما اين شما هستيد كه بايد درهاي بيشتر را به روي خودتان باز كنيد.

 هميشه به ياد داشته باشيد استاد به اندازه ي ظرف وجودي خودتان شما را لبريز مي كند. اين ظرف نيست كه تشخيص مي ده چقدر آب پرش مي كنه! بلكه اين سقاست( استاد) كه تشخيص مي ده هر ظرف با چه مقداري آب پر مي شه!

شيوه اي هم كه بعضي ها نوشته بودند كه استادشان از اين طريق آموزش مي دهد كاملا" درست است و من آن را در پائين شرح مي دهم.

 مشاور اصلح از راه سوالهاي پي در پي و رجوع به استاد درون آموزش مي دهد.

_ روش سوال هاي پي در پي:

همون طور كه گفتم وقتي شاگرد آماده باشه، استاد از راه مي رسه.

اين آموزگار و استاد شما را با شيوه ي سقراط گونه تعليم خواهد داد : يعني با كمك كردن شما براي به خاطر آوردن چيزهايي كه پيشتر هم از آنها اطلاع داشتيد اما از خاطر برده ايد!

در اين روش استاد معمولا"پاسخ مستقيم به شاگرد نمي دهد، بلكه با سوالات مختلف باعث مي شود تا خودتان به پاسخ برسيد. استاد به شما مي آموزد تا استاد درونتان را بيدار كنيد و از درون خودتان پاسخ را دريافت كنيد.

" گودمن " گوروي بزرگ متافيزيك در اين باره مي گه :

" هنگامي كه به جاي بيان اظهاراتي، استاد از شما سوالي مي پرسد يا شما را به استاد درونتان رجوع مي دهد، مغز شما به بانك ذخيره ي اطلاعات خود مراجعه مي كند( گودمن چون به تناسخ معتقده مي گه از اين زندگي يا زندگيهاي پيشين شما همه ي چيزهاي دانستني را مي دانيد. چيزهايي كه به صورت ثابت و ماندگار در عناصر آسماني ثبت شده است،چيزي كه به آن گزارشات آكاشيك مي گويند. يعني گزارشات ثبت شده كه حاصل زندگي همه ي ابناي بشر  از ازل بوده و از بين نرفته و باقي مانده و شما توسط روح و استاد درونتان با آن ارتباط پيدا مي كنيد و پاسخ هر سوالي را در آن مي يابيد. چيزهايي در رابطه با گذشته و حال و آينده.) و بعد معمولا" پاسخي مي يابيدكه قبلا" متوجه نبوده ايد كه از آن آگاهيد. شما مي توانيد با مراجعه به استاد درون پاسخ هر سوالي را در گزارشات آكاشيك بخوانيد. شما فقط شيوه ي خواندن را فراموش كرده ايد و استاد سعي مي كند با هدايت شما، كمكتان كند تا شيوه ي خواندن را به ياد بياوريد. "

نكته : آدمها بر حسب بار كارمايي و تلاش خودشان در طي اين راه و چند دليل ديگر، در زمانهاي متفاوتي قادر مي شوند كه صداي استاد درونشون رو بشنوند. براي بعضي ها در همان ابتدا و براي بعضي ها در طي سالها. اين خود مائيم كه تعيين مي كنيم با چه سرعتي اين مسير رو پيش بريم. همون طور كه در درس " استاد درون " هم توضيح دادم، اگه مدام دنبال اين باشيد كه جواب رو راحت از استادتون دريافت كنيد ممكنه نتونيد هيچ وقت صداي استاد درونتون رو بشنويد. پس دوستان عزيزي كه از مشاورهايتان گله كرده ايد كه به شما پاسخ صريح نمي دهند، اين رو بدونيد كه از نظر من استاد شما كار درستي انجام مي ده.

سوال _ بعضي ها ادعا مي كنند استاد درون ندارند يا قادر به شنيدن صداي او نيستند، آيا مي شود بعضي ها استثنا باشند؟! بعضي ها هم مي گويند گاهي اتفاقي چيزهايي را زودتر از بقيه مي فهمند و مثلا" تصاويري از آينده مي بينند يا صداهايي مي شنوند كه علامت بيداري استاد درونشان است و تصور مي كنند يك روشن بين شده اند، آيا همين طور است؟!

پاسخ _ هر عملي كه تا بحال صورت گرفته، و هر حرفي كه تا به حال بر زبان رانده شده است، با ارتعاشاتي كه داراي فركانس بالاتري هست، باقي مي ماند، و مي تواند تحت شرايطي ويژه، به آگاهي هشيار ما، مجددا" جذب بشود.

 " گودمن " مي گه : "ادعاي اين كه شما قادر نيستيد ، درست مثل اين مي ماند،كه صاحب دستگاه راديويي باشيد كه به موج اف ام و تعدادي ديگر از موجها و دستگاهها، مجهز باشد و شما بگوييد به هيچ وجه قادر نيستيد از آن صدايي در بياوريد. البته كودكي خردسال كه در مقابل راديويي خاموش نشسته، قادر به پيدا كردن موجهاي مختلف نيست و بديهي است كه انسانها همه كودكان خردسالي هستند، كه فعلا" بنا برميزان و وضعيت كنوني روشن بيني خود، اين گونه شده اند. اما تمام كودكان هم بزرگ مي شوند و رشد مي كنند. به همان نسبت همه ي آدمها هم سرانجام به پختگي معنوي مي رسند. با در نظر گرفتن اين مقايسه، اين امكان وجود دارد كه تصادفا" راديويي كه در برابر اين طفل خردسال قرار گرفته با دست زدن كودك به دگمه ي روشن كننده ي راديو ، روشن بشود و صداي موسيقي هم از آن در بيايد. اين نوزاد بنا بر ميل و اراده ي شخصي خود آن ايستگاه راديو را پيدا نكرده است و ابدا " نمي تواند بار ديگر آگاهانه امواج راديو را روي همين موج تنظيم كند.اين نمونه درست مثل انسان بالغي است كه تصادفا" تصاويري از يك سري حوادث آينده يا گذشته را مي بيند و يا دچار غييب شنوايي يا روشن بيني مي شود يا بي اختيار برون فكني كالبدي ( پرواز روح ) پيدا مي كند. "

بنابراين آنچه مهم است اين است كه ما آگاهانه و به ميل خود بتوانيم هر وقت كه خواستيم راديو را روي ايستگاه مورد نظرمان تنظيم كنيم ! و استاد با روش سوالهاي پي در پي و رجوع دادن ما به استاد درونمان به ما ياد مي دهد كه اين كار را انجام بدهيم.

من اینجا لازم مي دونم همين جا قوانيني را كه هر شاگرد موظف به پيروي از آن است برايتان بازگو كنم.

هر استاد و مشاوري كه داريد به اين قوانين پايبند باشيد :

1 _ استاد شما  فقط بايد قوانين كلي را به شما بياموزد و در باقي مراحل فقط بايد به سوي استاد درونتان راهنمائيتان بكند، بنابراين بدانيد در هر مرحله اي كه باشيد قرار نيست استاد شما را به دوش بكشد و به سر منزل مقصود برساند. پس اگر كم كاري يا كاهلي كنيد ممكنه سالها در يك نقطه باقي بمانيد. گودمن مي گه : " استاد اين راه را به شما نشان مي دهد اما هر كس بايد به تنهايي اين مسير را طي كند."

2 _ استاد ممكنه گاهي در برابر شما سكوت كنه تا وادارتون كنه خودتون به نتيجه برسيد. گاهي هم شما را مختار مي گذارد تا انتخاب كنيد. چون انتخاب شما كه چگونه رفتار كنيد نشان مي دهد در چه مرحله اي هستيد.

3 _ استاد طبق قوانين حرمت به خويشتن ممكنه زماني خيلي رك و تلخ به شما بگه كه پاسخ شما را نخواهد داد.اين نبايد باعث بشود كه احساس كنيد دنيا تمام شده و شما شكست خورده ايد. هرگز! حتما" در آن نه گفتن استاد حكمتيست براي رساندن شما به مرحله اي بالاتر.

4 _ يادتان باشد داروي استاد را كامل استفاده كنيد . اگر تمريني را كه به شما مي دهد نيمه كاره انجام بدهيد ممكن است به نتايج بدتري برسيد.

5 _ در زندگي استاد یا مشاور( و هر كس ديگر) پرس و جو نكنيد. آدمها براي خود افسانه اي شخصي دارند و لزومي ندارد همه ي زندگيشان را در يك طبق جلوي شما قرار بدهند. اگر قرار باشد چيزي از استادتان بدانيد حتما" در زمان الهي اش آن را دريافت خواهيد كرد. اما استادو مشاورتون مي تواند از شما چيزهایي را بپرسد تا بتواند بيشتر راهنمائيتان بكند. پس به او صادقانه جواب بدهيد تا داروي درست برايتان تجويز بشود.

6 _ بايد به استادیا مشاورتان اعتماد كنيد. سالكي كه به معلمش ايمان ندارد هرگز نمي تواند با آرامش پا جاي پاي معلم بگذارد. يادتان باشد او استاد شماست. او حتي زماني ممكن است شما را بيازمايد تا ببيند در كجا ايستاده ايد.

7 _ قرار نيست يك معلم ، يك قديس باشد كه هرگز خطا نمي كند! فقط امامان معصوم از گناه مبری هستند و بس.استادو معلم شما هم مثل شما نيمه ي تاريك دارد و زماني مثل شما همه ي اين تمرينات را با استادي ديگر انجام داده است. پس فكر نكنيد استاد شما يك انسان مبري از هر گناه و خطاست. او هم مي تواند استادي بالاتر از خود داشته باشد.( كه ممكنه يك گوروي بزرگ يا يك آواتار باشد و بعدها اگر به حدي برسيد كه لازم باشد شما را به استاد بالاتر معرفي كند.) پس بگذاريد از راه خودش و آن اندازه كه خود صلاح مي داند، به شما بياموزد نه از راهي كه شما صلاح مي دانيد! فراموش نكنيد او استاد شماست نه شما، استاد او!

حالا كه به اينجا رسيدم دوست دارم مثالي از خودم برايتان بزنم. زماني استادي داشتم كه فوق العاده با انرژي بود و وقتي كلاسش تمام مي شد من احساس مي كردم مسخ شده ام و توي آسمانها هستم! اون کارهای زیادی می کرد .دوستي داشتم كه خيلي بيمار بود و در شرايط روحي بدي به سر مي برد. من دوستم را پيش استادم بردم و استاد اجازه داد كه او سر كلاس حضور داشته باشه. اولين چيزي كه دوستم گفت اين بود كه : چقدر اين استاد عصباني و بد اخلاقه! چه طوري كسي كه خودش داره مثبت انديشي رو تدريس مي كنه اينقدر تند خوست؟! چطور مي توني به حرفهاش گوش بدي وقتي حتي جواب سوالاتت رو نمي ده؟!

من تازه اون موقع سعي كردم مسخ نشم و ديدم درسته! استاد بسيار تند بود. ازبيشتر سوالات عصباني مي شد و بيشتر مواقع جواب سوالات رو نمي داد.

من ياد درسي كه خود استاد داده بود، افتادم و به دوستم گفتم : " موقع شنيدن هر حرفي فقط بايد به حرف دقت كني و اجازه نداري ببيني اون كه داره اين حرف رو مي زنه چه خصوصيتي داره. حرف درست از دوست و دشمن، از خوب يا بد، شنيدني و عمل كردنيه .استاد در اولين جلسه اش، به ما ياد داده بود كه اگر ديديد يك خانم صد كيلويي در تلويزيون در مورد نحوه ي لاغر شدن حرف مي زنه، نگيد اين كه خودش داره مي تركه!!بلكه به حرفش گوش بديد و ببينيد چه حرفي داره از دهنش بيرون مي آد! "

من اين قانون رو با تمام وجودم پذيرفته بودم به همين دليل از عصبانيت استاد هيچ چيز نمي ديدم و اگر هم مي ديدم آزارم نمي داد چون يقين داشتم من شاگردم و اون استاد. و من اجازه ندارم اون رو تحليل كنم چون نمي دونم علت رفتارش چيه و چرا يك دفعه از يك سوال برآشفته ميشه. من با اون استاد ادامه دادم اما دوستم نتونست. بعدها با رفتن به مراحل بالاتر فهميدم اون يك امتحان بوده براي ميزان مقاومت و صبر من.هميشه خدا رو شكر كردم كه اون مرحله را با سربلندي سپري كردم چون به مرور دريافتم علت رفتار استاد چي بود و مي خواست ما به كجا برسيم و چرا گاهي از دست ما بر آشفته مي شد و گاهي با كلامي تند، ما رو سرشار از احساس ناكامي و شكست مي كرد و گاهي با تشويقي به اوج آسمون مي برد.

 بنابراين انتظار نداشته باشيد استاد شما ، شما را در پر قو بگذارد و به سرمنزل مقصود برساند! قبلا" هم گفته ام بايد مراحل مختلفي را طي كنيد تا فقط سي مرغ براي سيمرغ شدن باقي بمانند!

اما در مورد تند خويي اساتيد اصلح، بايد بگم دليل خاصي داره كه اگه لازم باشه زماني دليلش را كشف مي كنيد! اين چيزيه كه خود من هم زماني كشف كردم و بعد در مطالعاتم ديدم كه حتي ليندا گودمن هم اون رو تائيد كرده كه بيشتر مشاورين اصلح به نظر عصباني مي آيند!

 من فقط مي خوام اين رو بدونيد كه استاد شما هم يك آدمه. اون هم روزهايي نيمه ي تاريكش بيرون مي زنه.اون هم شاگرد استادي بزرگتره . فكر نكنيد استاد شما يك آدم كاملا" آروم و خوشبخته كه هرگز دردي رو تجربه نكرده! اگه چيزي بر زبون نمي آره به خاطر جادوي كلامه و اين كه بيشتر از شما بايد رعايت كنه! بر خلاف تصور خيلي ها ، بيشتر اساتيد بزرگ متافيزيك كساني بودند كه مشكلات بزرگي در زندگيشون داشتند و بعد از اين روش خودشون رو نجات دادند. مثل دبي فورد . كاترين پاندر و... كه فكر كنم براتون از دربدريها و فقر يا سرطان لاعلاج و ...اونها در طي درسها گفته باشم. اما جالب اينجاست كه همين انسانهاي پر درد از راه همين درسها خودشان را درمان كردند!

در ضمن فراموش نكنيد كه به گفته ي پرومته "دانايي رنجه." يك استاد ممكنه بيشتر از شما رنج بكشه چون روحش حساس تر از شماست.

اون خيلي وقتها از شما عصباني مي شه چون شما اون رو به ياد نادانيهاي خودش يا دوران شاگردي خودش مي اندازيد! گاهي از شما عصباني ميشه چون مي بينه داريد راه رو اشتباه مي ريد اما اون حق نداره جلوتون رو بگيره تا تجربه كسب كنيد و خودتون روي پاي خودتون بايستيد! در ضمن مي دونيد كسي كه انرژي بالايي داره به همون نسبت كه مي تونه چيزهاي مثبت بسازه مي تونه خيلي خيلي سريع تر از ديگران با انديشه اش چيزهاي بدي رو بسازه؟! و اون وقت كارماهايي هم كه دريافت مي كنه خيلي بيشتر از شماست؟! به همين دليل استاد شما مي تونه هميشه نگران باشه كه خطا نره. اون بايد ششدانگ حواسش رو جمع كنه كه صحبت با شما باعث ايجاد افكار منفي در وجودش نشه!هر وقت با اون درد دل مي كنيد اون به شما انرژي مثبت مي ده و خودش بايد اين افت انرژيش رو جبران كنه!

 فراموش نكنيد اگه مي گن دانايي رنجه براي اينه كه آدم اگه از يه نردبون يه متري بيفته شايد چيزيش نشه( وضعيت يك شاگرد) اما اگه هزارها متر بالا بره _ مثل استادتون _ اون وقت با يك تلنگر ممكنه چنان زمين بخوره كه چيزي از استخون هاش هم نمونه!

خوب. من در اينجا در رابطه با استاد يا مشاور اصلح و نوع آموزش اون براتون توضيح دادم.ممكنه كسي تا پايان عمر در مرحله ي اول سالك بمونه و هرگز با اين مشاور روبرو نشه يا حتي اگه هم روبرو شد به دليل " بودن در مراحل ديگه ي سالك و تشنه نبودن" نتونه از فيض داشتن استاد بهره مند بشه. اما هستند كساني كه با راهنمايي هاي معلمشون چنان با استاد درونشون ارتباط برقرار مي كنند كه به سرعت پيش مي روند و به سيمرغ مي رسند! و حتي بعضي از اونها، با دو گروه ديگر از استادها هم روبرو مي شوند. البته تعداد كساني كه با اين اساتيد گروه دوم و سوم روبرو مي شوند محدوده . در واقع همون سي مرغي كه سيمرغ رو مي سازن ممكنه با اين دوگروه هم روبرو بشن.اين دو گروه از اساتيد ، گورو ها و آواتارها هستند.

_ گورو  كيست؟

گورو به معني شخص سنگين و موقر و محترم است. در زبان سانسكريت به معلم و استاد ، گورو مي گويند. يك گورو قادر به ديدن چيزهايي از آينده و گذشته و ارواح و هاله ي انسانيست و از تله پاتي و علم سايكومتري( گرفتن و لمس يك شي و سخن گفتن از وضعيت پيشين آن و صاحب آن شي) اطلاع داره. اما هر كسي كه اين خصوصيات رو داشت يك گورو نيست. ( چون خيلي از اساتيد حتي مشاورين اصلح يا حتي آدمهاي معمولي كه مشاور اصلح نيستند اما اين علوم را آموخته اند، در درجه اي هستند كه اين علوم رو كاملا" بلدند.)

 گورو بايد روحي والا و رفيع داشته باشه و قادر باشه به هر دو جهان مادي و عرفاني سفر كنه و از بسياري از رازهاي مكتوب اطلاع داشته باشه يعني خيلي از رازهاي هستي بر اون نمايان شده باشه.

_ آواتار كيست؟

آواتارها امروز به ندرت در روي كره ي زمين وجود دارند.بنا بر فرهنگنامه ي " لوسبانگ رامپا" ، آواتار شخصي است كه كارما يا سرنوشت ندارد! موجودي است كه الزاما" نبايد انسان باشد، اما پوشش و شكل ظاهري انسانها را مي تواند به خود بگيرد تا به كمك انسانها بيايد. آواتارها ( چه زن و چه مرد) بر اساس تجربيات گوروهايي كه آنها را ديده اند، معمولا" قدي بلند دارند.آواتارها وقتي در جهان ظاهر مي شوند كه اغتشاش و خطري براي بشريت وجود داشته باشد معمولا" كسي اين آواتارها را نمي شناسد و توان شناسايي آنان را ندارد ، مگر آنكه خودشان هويت خود را آشكار كنند.اين موجودات پاك هستند و فقط زماني قادرند بر روي كره ي زمين زندگي كنند كه شرايط زجر كشيدن و تحمل مشقات سخت را بپذيرند.

هر كدام از گوروها و آواتارها هم انواع مختلف دارند . ليندا گودمن ، گوروي بزرگ گفته است : " آواتار داريم تا آواتار...!بعضي از آنها هنوز هم صاحب بدن فيزيكي و انساني خود هستند ( تعدادي از آنها به محاسبات زميني، بيش از چند قرن عمر دارند! ) بعضي ديگر به كالبد انسان زميني مي روند كه فكر و روحشان مجراي كانالي را براي آنها فراهم مي آورد و با اجازه ي باطن رفيع آن كالبد ، آواتار مزبور اين شخص را به عنوان مجرايي براي تنوير افكار جهاني استفاده مي كند. آن هم در زمانهايي كه در تاريخ جهاني كره ي زمين لازم است كشف جديد يا اختراعي تازه صورت بگيرد تا جهان قادر شود به تكامل و رشد خود ادامه دهد. كه به اين كار مي گويند : " تحت الشعاع قرار دادن. "

خوب! من اين توضيحات رو محض اطلاعتون دادم تا بدونيد غير از مشاورين اصلح ، دو نوع ديگه هم استاد برتر وجود دارندو فكر مي كنم فعلا" همين مقدار درباره ي گوروها و آواتارها بدونيد كافيه.این مطالب رو بر اساس نوشته های لیندا گودمن براتون نوشتم. در آينده ، در زمان درستش، باز هم سر وقت اين موضوع  مي ريم.

نكته : غير از مشاور اصلح ، گورو و آواتار شما ممكنه با اساتيد ديگه اي هم روبرو بشيد كه در ازاي دريافت پول شاخه هاي مختلف علوم متافيزيك رو مي آموزند. اونها هم استاد هستندو گاهي مطالب فوق العاده اي را هم آموزش مي دهند. ( خود من هم سالها پيش چنين استاداني شاخه هاي مختلف متافيزيك را ياد گرفتم و براشون احترام زيادي هم قائلم.) فقط بايد بدونيد وجود اونها شما رو از داشتن مشاور اصلح بي نياز نمي كنه.چون سالك بايد به مرحله اي برسه كه مشاور اصلح اون از راه برسه!و مشاور اصلح کسی می تونه باشه که اصول توانگری رو. به شما می آموزه.

فقط يك نكته ي مهم ديگه باقي موند كه نمي تونم اون رو خيلي باز كنم اما مستقيما" از قول " ليندا گودمن " براتون منتقل مي كنم  تا " آنها كه بايد بدانند، بدانند! " اين قسمت در رابطه با شاگردان عالي رتبه يا استادانيست كه فكر مي كنند آنقدر بالا رفته اند كه مي توانند گوروي شخصيشان را ملاقات كنند!!

ليندا گودمن مي گه : " بنا بر اعتقادي ديرين هر گاه جوينده آماده باشد، استاد از راه مي رسد. البته چنانچه شخصي مدام از خداوند طلب ديدار با استادي را داشته باشد، بر عكس وضعيت رخ مي دهد. هميشه آن دسته از اشخاصي كه انتظار فرا رسيدن گورو را دارند ، با استاد برتر روبرو نمي شوند. صدا زدن گورو و يا فرا خواندن استاد، امري گستاخانه و جسورانه در نظام هستي محسوب مي شود (و مجازات دارد.) كسي كه مايل است با استاد خود روبرو شود بايد نخست از تواضع و فروتني ويژه اي برخوردار باشد. آنگاه شرايط فراهم مي شود تا از هر موقعيتي براي تشديد كردن اين نيروهاي خفته بهره برده شود تا شاگرد براي ملاقات با استاد آماده شود."    (شاید يكي از دلايل عصباني بودن مشاورين اصلح اينه كه ما با صبر در برابر عصبانيت استاد، به مرحله ي تواضع برسيم.)

منظور از كلمه ي استاد و شاگرد كه در پايان اين مطلب اومده نسبي بودن دانشه! فراموش نكنيد هر استاد ، خودش يك شاگرده. شاگرد استاد يا گورويي بالاتر. و هر گورو مي تونه تحت آموزش يك آواتار باشه! بنابراين هر استاد ممكنه هميشه اونقدر متواضع باقي بمونه كه شما هرگز متوجه نشيد با يك گورو در ارتباطيد پس باز تاكيد مي كنم درباره ي اساتيد اصلحتان براي من ننويسيد!  چون:

ما معمولا" نمي دونيم استاد ما يك گوروست يا يك آواتار يا يك مشاور اصلح. تا وقتي كه خود او به ما بگه كه كدوم يكي از اونهاست. پس به استادتون احترام بگذاريد و از افسانه ي شخصي او نپرسيد. براي ديدنش يا ارتباط بيشتر به اون اصرار نكنيد. با تواضع درسها يي را كه به شما مي دهد بياموزيد. هر چيزي كه لازم باشد اتفاق بيفتد در زمان الهي اش رخ خواهد داد!

و فراموش نكنيد :

فقط اگر شما آماده باشيد استاد فرا مي رسد و چراغي مي شود تا راحت تر اين راه را بپيمائيد!

عادت...
ما را در سایت عادت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : farzintahmasebi بازدید : 124 تاريخ : يکشنبه 18 اسفند 1398 ساعت: 1:50