عشق؛ کمدی یا تراژدی؟
عشق باید همیشه شکست بخورد!
و پارادوکسِ دردناکِ عشق همین است
از یکسو، تخیلِ عاشق، مشتاقِ بهدست آوردن و تصاحبِ معشوق در تمامیتِ او و بدنمندیِ اوست، اما از سوی دیگر، به محض بهدست آوردن و رسیدن، تخیل از کار میافتد...
اگو(Ego)ی ما تقلا میکند تا از مواجههی مستقیم بپرهیزد، اما تخیل، سودای مواجهه با ساحتِ واقعی چیزها را دارد و ای دریغا که امرِ واقعی، بلورِ «تخیّل» و «میل» را میشکند.
شاید اگر عشق معنایی داشته باشد - که سخت بعید است - فقط شجاعتِ دوستداشتن و بودن در چنین فضایی است!
چرا میگویم «سخت بعید»؟
زیرا در روزگاری زندگی میکنیم که عزل شدهایم از دسترسی به یگانه مایَملکِ خویش - که همان تخیل است -
و عشقهامان، قصهای واحد و روایتی مشترک دارد! بنابراین اگر شکستهای عاشقانهمان هم شبیه یکدیگر است و به یک اندازه خندهدار، چندان غریب نیست.
شاید اگر عشق، معنایی داشته باشد، دوستداشتنِ دیگری، در عین فهم این پارادوکسِ دردناکِ خندهدار است!
#عبدالحمید_ضیایی
عادت...برچسب : نویسنده : farzintahmasebi بازدید : 107